آمار مطالب

کل مطالب : 144
کل نظرات : 8

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 90
بازدید سال : 472
بازدید کلی : 6375

>>>>>**** لعنت بر پدرومادر کسی که ازوب مادیدن فرماید ومارالینک ننماید****<<<<<< عنوان لینک:>گلچین من http//: lux.lxb.ir







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 90
بازدید کل : 6375
تعداد مطالب : 144
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


کد هدایت به بالا
















کد کج شدن تصاوير

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : شنبه 26 / 6 / 1398
نظرات

فقط نامت رقیه نبود...

مخترعان غربی عِلمشان سر به ثریا کشیده و دار و ندارشان را به حرامی‌ها هدیه کرده‌اند؛ حالا وقتی از بازار شام گذر می‌کنی، به جای سنگ ها، خمپاره‌ها هلهله می‌کشند و فرود می‌آیند ...

به گزارش فرهنگ نیوز، آخرالزمان است و عصر جاهلیت ثانی مخترعان غربی عِلمشان سر به ثریا کشیده و دار و ندارشان را به حرامی‌ها هدیه کرده‌اند؛ حالا وقتی از بازار شام گذر می‌کنی، به جای سنگ ها، خمپاره‌ها هلهله می‌کشند و فرود می‌آیند ...

دخترم، آرام باش و گوش فراده! حرامی ها دو سال است منتظرند تا سه ساله شوی خانه ات به جای سقف، آسمان دارد و همه چیز برای پرواز مهیاست حرامی ها خرابش کرده اند تا "ویرانه نشین شام" شوی حرامی ها دو سال است که مشق تاریخ می کنند در دمشق؛ تا صحنه نمایش شومشان آماده شود و تو تماشاچی باشی و به تماشاگه راز دختر پادشاه کشور عشق پا بگذاری شاهزاده خاتون رقیه سلام الله علیها را می‌گویم زنجیرهای اسیری دستت، شاهدند که خارهای بیابان به تاول پای شاهزاده رقیه بوسه می‌زدند، وقتی او را فرسخ ها پیاده آوردند به همین خرابه ها؛  به همین مسلخ عشق! آن ها نیک می دانستند که سه ساله حسین علیه السلام با سر پدر آرام گرفت و چون لب به لب های پدر نهاد، جان سپرد. پس چشمان تو شهادت داد که چگونه پدرت را به مهر حسین علیه السلام سر بریدند و چشمان یتیم تو شاهد بود که مادرت را پیشت سر بریدند تا اگر بهانه گرفتی، نگوید "پدرت به سفر رفته"

همه جا کربلاست و همیشه عاشورا پس شیعه را تا به بلای کربلا نیازمایند از دنیا نخواهند برد! سرت را بالا بگیر، که طعم بلای کربلا را چشیده ای؛ و لایق زیارت شاهزاده خاتون رقیه شده ای! سرت را بالا بگیر و بگو  السلام علیکِ یا بنت الحسین
***تصویر بالا يك دختر شيعه سوري را نشان می‌دهد كه توسط سلفي ها به زنجير كشيده شده و پدر و مادرش را پيش چشمش سر بریدند.

تعداد بازدید از این مطلب: 243
|
امتیاز مطلب : 154
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : سه شنبه 31 / 3 / 1394
نظرات

کافیست تو را به نام بخوانم تا ببینی
لکنت عاشقانه ترین لهجه هاست…
و چگونه لرزش لبهای من
دنیا را به حاشیه می برد…
دوستت دارم
با تمام واژه هایی که
در گلویم گیر کرده اند

تعداد بازدید از این مطلب: 823
|
امتیاز مطلب : 151
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : سه شنبه 31 / 3 / 1394
نظرات

فاصله بین داشتنت و نداشتنت
یک حــــرف است فقط یک حرف
اما وقتی نیستی همه چیز تورا یاد اوری میکند
تورا و نبودنت را
گاهی یک حـــــرف چقدر بزرگ است

تعداد بازدید از این مطلب: 1001
|
امتیاز مطلب : 150
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

به سلامتی خودم که به خاطرش دور همه رو خط کشیدم بعدش فهمیدم خودم خط خورده عشقمم!!!

 
تعداد بازدید از این مطلب: 398
|
امتیاز مطلب : 144
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

 

تعداد بازدید از این مطلب: 945
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

تعداد بازدید از این مطلب: 637
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

تعداد بازدید از این مطلب: 648
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

تعداد بازدید از این مطلب: 449
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

تعداد بازدید از این مطلب: 337
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

دختری 15 ساله ، نوزادی 1 ساله به بغل داشت...((مردم)) زیرلب بهش میگفتن فاحشه!اما هیچ کس نمیدونست که به این دختر در 13 سالگی تجاوز شده بود...!

 پسری 23 ساله رو ((مردم)) "تنبل چاقالو" صداش میکردن...اما هیچ کس نمیدونست پسر بخاطر بیماریشه که اضافه وزن داره...!

 ((مردم)) زنی 40 ساله رو "سنگدل" خطاب میکردن ، چون هیچ وقت روزا خونه نبود تا با بچه هاش بازی کنه و به کارهاشون برسه ،اما هیچ کس نمیدونست زن بیوه ست ، و برای پر کردن شکم بچه هاش باید سخت کار کنه!

مردی 57 ساله رو ((مردم)) "بی ریخت" صدا میکردن ،اما هیچ کس نمیدونست که مرد زیبایی صورتش را در راه حفظ وطنش فدا کرده !

تعداد بازدید از این مطلب: 462
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

گاج منتشر کرد:

اولی ها،دومی ها،سومی ها،کنکوری ها...

.

.

خاک بر سرتون با این درس خوندنتون!!!

تعداد بازدید از این مطلب: 410
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد …یک آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت : ابرام اقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش …همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی میخوای ننه ؟پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: همینه گوشت بده ننه !قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پونصد تومن فَقَط اشغال گوشت میشه ننه … بدم؟!!پیرزن یکم فکر کرد و گفت: بده ننه! قصاب آشغال گوشت های اون جوون رو می کند ومیگذاشت برای پیرزنجوونی که فیله سفارش داده بود همینجور که با موبایلش بازی می کرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟!پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سگ؟!!جوون گفت: اره … سگ من این فیله هارو هم با ناز می خوره … سگ شما چجوری اینارو می خوره؟!پیرزن گفت: میخوره دیگه ننه … شکم گشنه سنگم میخوره …جوون گفت: نژادش چیه مادر؟!پیرزنه گفت: بهش میگن توله سگ دوپا ننه …ایناره برای بچه هام میخوام ابگوشت بار بذارم ! جوونه رنگش عوض شد … چند تیکه بزرگ از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو آشغال گوشتای پیرزن … پیرزن بهش گفت: تو مگه ایناره برای سگت نگرفته بودی؟!جوون با شرمندگی گفت: چرا ! پیرزن گفت: ما غذای سگ نمیخوریم ننه … بعد فیله ها رو گذاشت اونطرف و اشغال گوشتهاش رو برداشت و رفت ! قصابه هم شروع کرد به وراجی که: خوبی به این جماعت نیومده آقا … و از این چرندیات  ... و من همینجور مات مونده بودم ...

تعداد بازدید از این مطلب: 604
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات
 

سه تا از بهترین خواب های دنیا:

1-خوابیدن روی پای مادر وقتی کلی خسته ای

2-خوابیدن روی شونه عشقت وقتی کلی تنهایی

3-خوابیدن با چشم های باز وقتی استاد درس میده

تعداد بازدید از این مطلب: 523
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

دختری پشت یه هزار تومانی نوشته بود:

پدر معتادم برای همین پولی که پیش توست

یک شب مرا به دست صاحب خانه مان سپرد!!!

خدایا چقدر میگیری؟؟؟!!!

که بگذاری شب اول قبر ، قبل از این که تو ازم سوال کنی ، من ازت بپرسم:

چرااااا...؟؟؟

تعداد بازدید از این مطلب: 332
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خوندن به تفریح رفته بودن و هیچ آمادگی برایامتحان نداشتن

روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای رو سوار کردن

 به این صورت که سرو صورتشون رو کثیف

کردن و مقداری هم لباساشون رو پاره کردن و توظاهر شون تغیراتی رو به وجود آوردن

 

 

بعد به دانشگاه پیش استاد رفتند. ماجرا را این طور برا استاد گفتن...

که دیشب بهیه مراسم عروسی در

خارج از شهر رفته بودیم. و در راه برگشت از شانس بد ما یکیاز لاستیک های ماشین پنچر شد وبا هزار زحمت

 

 

وهل دادن ماشین رو به حاییرسوندیم و این طور بود که به امادگی لازم برای روز امتحان نرسیدیم در نهایت

 

 

قرارمیشه که استاد سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این چهار نفر برگزار کند.اون ها هم خوشحال

 

 

از این موفقیت سه روز تمام درس می خونن و روز امتحان بااعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن

 

استاد عنوان میکنه به خاطر خاص و خارج ازنوبت بودن امتحان باید هرکدوم تو یه کلاس بشینند و امتحان بدن

 انها هم به دلیل آمادگی  کامل موافقت میکنن...

 

 

امتحان حاوی دو سوال بود......

 

 

1- نام و نام خانوادگی (6نمره

 

2- کدام لاستیک ماشین پنچر شد؟ (14نمره)

 

 

 

الف) لاستیک سمت راست جلو

 

 

 

 

ب)لاستیک سمت چپ جلو

 

 

 

 

 

 

 

ج) لاستیک سمت راست عقب

 

 

 

 

د) لاستیک سمت چپ عقب

 

تعداد بازدید از این مطلب: 334
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات
 

تو جاده داری میری بعد تابلو زده “خطر ریزش کوه”

خو الان دقیقا چی کار باید بکنیم؟

بریم؟

نریم؟

چراغ خاموش بریم؟

پیاده شیم هل بدیم؟

 

 

زنگ بزنیم راه و ترابری؟

 

 

فحش بدیم؟

 

 

 

 

 

تُـــف کنیم؟

 

 

 

 

میشه کاری کرد خو!!!

 

 

 

 

به نطر من باید به جای این تابلو یه تابلو بذارن روش بنویسن:

 

 

 

 

بیا ولی اگه کوه ریخت روت و زنده موندی نیای زر مفت بزنی 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 331
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات
 

خونمون مهمون اومد...وقتی در رو بازکردم دخترشون قدش حدودیک و نود بودوقتی کفشش رو درآورد یک و هفتاد وپنج شد ،اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شد یک و پنجاه نگرانم کم کم محو بشه

تعداد بازدید از این مطلب: 546
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

یکی از بدی‌های هدفُن اینه کههمش فکر می‌کنی دور و ورت داره یه اتفاقی میفته که تو ازش خبر نداری!

تعداد بازدید از این مطلب: 410
|
امتیاز مطلب : 135
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

پـســـر: اعتـمـادتو به مـن ثابت کن !•••همان لحظه دخــتــر خـود را برایش عریــان کرد•••دخـــتـر: حال تـــو اعتـمـادت را به مـن ثـابت کن•••پــسـر: تــمـــام لباس هایِ دختر را تنـش کرد•••یـــادمـان باشد وقتـی میگوییم تا آخــرش هسیتم•••آخــرش بستنِ کمربـنـدمان نـبـاشـد ......!

تعداد بازدید از این مطلب: 278
|
امتیاز مطلب : 137
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد .چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و گفت :به گردنت بزنم یا به لبت ؟چوپان گفت : آیا سزای خوبی این است ؟مار گفت : سزای خوبی بدی است ...و قرار شد تا از کسی سوال بکنند ، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند .روباه گفت :من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم , برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند مار به استمداد برآمد و روباه گفت :بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود ...

تعداد بازدید از این مطلب: 336
|
امتیاز مطلب : 125
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

سه چیز تو زندگی هست که اگه رعایت کنین آدم موفقی میشین!

حالا برید تحقیق کنید این سه تا چیز چیه!

اینجوری هم نگام نکنید،

من اگه خودم بلد بودم که الآن اینجا نبودم!!!!!!!!

تعداد بازدید از این مطلب: 337
|
امتیاز مطلب : 130
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

بپرم یا نپرم؟!

   (°~°)

. <//>

. _\\

████

 ╬╬

 ╬╬ 

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

بپر بپر 

   (°_°)

. <//>

. _\\

████

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

     

پریدمم...!!        

             \(°°)/

                Π

                Π

              \/ \/

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

وای پرید..!!!....

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

     

ووووووو...!!        

             \(°°)/

                Π

                Π

              \/ \/

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

 ╬╬

زاااارت....

مردم....

                                   [ :-\]~/~~<

یعنی در اصل فدای همتون شدم

تعداد بازدید از این مطلب: 376
|
امتیاز مطلب : 125
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25


sms
نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

یکی نوشته بود :چقدر شیرینه وسط sms شبانه خوابت ببره، صبح بلند شی ببینی نوشته :قربون عشقم برم که خوابش برده! منم یه شب وسط sms بازی خوابم برد، صبح بلند شدم دیدم نوشته :مُردی؟

تعداد بازدید از این مطلب: 507
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه...پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

 

مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

 

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟

 

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.

 

وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و ۵ بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

 

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی...

 

وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

 

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم این همه گرفتاری دارید...

 

وکیل: خوب. حالا وقتی من به این ها یک ریال کمک نکرده‌ام، شما چه طور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟

تعداد بازدید از این مطلب: 356
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه!

 

گفتم:می دونم!

 

گفتن:این یعنی دوستت ندارهاااا!

 

گفتم: می دونم!

 

گفتن:احمق یه روز میذاره میره تنها میشی !

 

… گفتم:می دونم!

 

گفتند:پس چرا ولش نمی کنی..؟!

 

گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم

تعداد بازدید از این مطلب: 431
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

دلم به حال پسرک سوخت ک وقتي گفتم كفش هايم را خوب واكس بزن گفت:خاطرت جمع،مثل روزگارم برايت سياهش ميكنم..

تعداد بازدید از این مطلب: 531
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

دست دوستم یه گوشی آی فون دیدم حسودیم شد! اومدم خونه به مامانم گفتم: من یه اپل می خوام! مامانم یه لبخند مرموزی زد، شب که بابام اومد دیدم دستش یه پلاستیک سیبه! مامانم گفت تو فکر کردی من و بابات انگلیسی بلد نیستیم؟...!!!

تعداد بازدید از این مطلب: 392
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

 سلامتی اون دختری ک موقع عقد به جای اینکه بگه با اجازه بزرگترها گفت با اجازه ی عشقم ک نذاشتن بهش برسم..........

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

بعد چشمتون روز بد نبینه دوماد چنان کوبید تو صورتش ک صدا اب هویج داد عقدشم نکرد.مادر شوهر خواهر شوهرشم گیساشو کندن چون جلو فامیلا آبروشون رفته بود.....و اما بابای عروس!!! با کمربند افتاد به جونش تا جایی ک جا داشت زد سیاهو کبودش کرد.! الانم طفلک ترشیده هیچکسم نمیاد بگیرش.باباشم نمیذاره از خونه بره بیرون.عشقشم الان دوتا بچه داره زنشم خعلی دوس داره..!!!!

نتیجه ی اخلاقی:

در زمان عقد از پدر و مادر خویش اجازه بگیرید...! باتشکر!!!

تعداد بازدید از این مطلب: 472
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

اصفهانیه زنش ميميره رو سنگ قبرش مينويسه: آرامگاه زري همسر دكترجواد رحمانی متخصص گوش وحلق وبینی-سوراخ كردن گوش،ختنه,تزریقات آدرس:خيابان چهارباغ مجتمع پزشكان-طبقه سوم عصرها٤تا۸

تعداد بازدید از این مطلب: 335
|
امتیاز مطلب : 121
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25


نویسنده : ((((((عباس ))))))
تاریخ : یک شنبه 20 / 4 / 1393
نظرات

ﻃﺮﻑ ﭼﺮﺍﻍ ﺟﺎﺩﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻪ

ﻏﻮﻝ ﭼﺮﺍﻍ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﺁﺭﺯﻭﺕُ ﺑﮕﻮ : ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻫﻤﻪ ﺗﺮﮐﺎ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﺤﻮ ﺑﺸﻦ !

ﻏﻮﻟﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺧﻔﺸﻮ، ﭼﺴﺎﻓﺖ، ﺣﺎﻣﺎﻝ، ﺁﺷﮕﺎﻝ

تعداد بازدید از این مطلب: 353
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23


صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش اومدین صفا اوردین قدم رنجه فرمودین منت بر دلودیده ی ماگذاشتین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود