امشب این پنجره را می بندم و به مهتاب خبر خواهم داد امشب از فکر و خیالم برود ... پرده را خوب بکش تا نبید سحر این لحظه ما و نسیمی نوزد بر تن تب کرده ما عرق شرم نشست دو سه جامی ز لبت خواهم خورد مست بیرون زده از گوشه این میکده سرخ لبت دل به دریا که زدم ، دست من گیر ببر سوی آن صخره مرجانی چشمان خودت آتشی روشن کن در برم خوب برقص بزن آتش به تن پر شررم امشب این پنجره را می بندم و به آن صخره مرجانی چشمان تو دل می بندم
امشب این پنجره را می بندم و به مهتاب خبر خواهم داد امشب از فکر و خیالم برود ... پرده را خوب بکش تا نبید سحر این لحظه ما و نسیمی نوزد بر تن تب کرده ما عرق شرم نشست دو سه جامی ز لبت خواهم خورد مست بیرون زده از گوشه این میکده سرخ لبت دل به دریا که زدم ، دست من گیر ببر سوی آن صخره مرجانی چشمان خودت آتشی روشن کن در برم خوب برقص بزن آتش به تن پر شررم امشب این پنجره را می بندم و به آن صخره مرجانی چشمان تو دل می بندم
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه خاطرش اینه که: من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار «پرو» لباس داره…
ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!
بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد… حالا متناسب رنگ لباس، آرایش صورتش رو تعیین می کنه… اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش کم داره رو تهیه می کنه… حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه…
البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامش حفظ بکنه…
یه رژیمی هم برای پوست اش می گیره…! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!
ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستا!) گرفته تا لیموترش
خوب، روز موعد فرا می رسه!
ساعت ۸ صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم… بالاخره ساعت ۱۰ تا ۱۰:۳۰ می یاد بیرون… (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره… که تا ساعت ۱۱ در حمام تشریف داره!)
بعد از ناهار…!
لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت ۱:۳۰ بعدازظهر…
توی آرایشگاه کلی نظرخواهی می کنه از اینو اون که چی کار بهترتره، هرچی هم ژورنال زیبایی هست رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!
ساعت ۳ می رسه خونه…
بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!
ساعت ۸ عروسی شروع می شه… یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!
عروسی رفتن پسرها:
اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!
روز عروسی، ساعت ۱۲ ظهر از خواب بیدار می شه… خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!
ساعت ۶ بعدازظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله.. عروسی دعوتیم…!
بعد از خبردارشدن انگار که برق گرفته باشتش…! می پره تو حموم…
توی حموم از هولش، صورتشم می بره…! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)
صورتش رو اصلاح کرده، نکرده (نصف بیشتر موهارو تو صورتش جا می زاره!!) از حموم می یاد بیرون…
ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهره… هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه،رسمی باشه یا اسپرت…!
تازه یادش می افته که پیرهنش رو که الان خیلی به اون شلوارش می یابد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!
کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیراهنش که توی کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و چرا از علم غیبشون استفاده نکردن که بدونن شلوارش نیاز به دوختن داره…!
خلاصه… بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!)
ساعت ۸ شب عروسی شروع می شه، ساعت ۹:۳۰ شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیرتر از این به عروسی نمی رسه
ديشب داشتم كتاب ميخوندم برق رفت ... يه نيم ساعتی زير نور چراغ قوه گوشيم كتاب رو خوندم تا برق باز بياد ... اين نيم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش ميزنم ... ميگم ما زير نور چراغ قوه به بدبختی كتاب ميخونديم ... اونوخ شما اينجوري !!!
از دار و ندار دنيا6 7 تا دوست دختر دارم يكي از يكي شكاك تر
الف ) چون خانوم ها ناخن بلند دارند ولي آقايان ندارند !
ب ) چون خانوم ها کفش پاشنه ?? سانتي دارند ولي آقايان ندارند !
ج ) چون خانوم ها جيغ دلخراش دارند ولي آقايان ندارند !
د ) چون خانوم ها اگر با استفاده از مهمات فوق هم زورشان به شوهرشان نرسد ، فقط کافيست سرشان را از پنجره بيرون کنند و از مردم کمک بخواهند تا ظرف ايکي ثانيه ، 15 مرد قلچماق به طرف شوهرشان حمله ور شوند ، ولي آقايان اگر بميرند هم کسي به دادشان نمي رسد !
2- چرا آقايان زمانيکه با همسر خود قصد ورود و يا خروج از دري را دارند ، مي گويند خانوم ها مقدمند و اجازه مي دهند که اول همسرشان از در عبور کند ؟!
الف ) چون حدس مي زنند که پشت در ، يک دره اي ، خندقي ، گودالي ، چيزي باشد !
ب ) چون احتمال مي دهند که از لب پنجره بالاي در ، يک گلدان سنگي در حال سقوط باشد !
ج ) چون گمان مي کنند که پشت در ، يک حيوان درنده و گرسنه باشد !
د ) چون مي ترسند که اگر آنها زودتر بروند خانومشان در را پشت سر آنها ببندد و ديگر هم باز نکند !
3 - شما فکر مي کنيد که اگر روزي همسر مردي از طبقه شصتم ساختماني سقوط کند و در طبقه پنجاه و هشتم با دست ، ميله اي که از ديوار ساختمان بيرون آمده را بگيرد و در هوا معلق بماند ، اين مرد براي نجات همسرش چه اقدامي انجام خواهد داد ؟!
الف ) سريعا با استفاده از اره برقي در صدد جدا نمودن ميله از ساختمان بر مي آيد !
ب ) يک عدد سوسک و يا موش را بر روي دست همسرش مي گذارد !
ج ) يک طناب پوسيده را براي بالا کشيدن همسرش به طرف او مي اندازد !
د ) با به خطر انداختن جان خودش ، هر طور که شده همسرش را نجات مي دهد و سپس اينبار طوري او را هل مي دهد که ديگر به هيچ عنوان نتواند دستش را به جايي بند کند !
4 – چرا معمولا در تصادفات رانندگي ، ميزان صدمه اي که به خانوم ها وارد مي شود بيشتر از آقاياني است که مشغول رانندگي مي باشند ؟
الف ) چون ? دقيقه قبل از وقوع سانحه ، آقا خودش را از خودرو به بيرون پرت کرده است !
ب ) چون قبل از وقوع سانحه ، کمربند ايمني خانوم دستکاري شده بوده تاعمل نکند !
ج ) چون در اينگونه تصادفات ، راننده حتي الامکان سعي کرده که خودرو اش از سمت راست با خودروي روبرويي برخورد کند !
د ) چون بعد از سانحه مشخص شده که علت تشديد جراحات وارده به خانوم ، مواد محترقه اي بوده که به دلايل نامعلوم توسط فردي ناشناس درزير صندلي او تعبيه شده بوده تا با کوچکترين ضربه اي منفجر شود !
1. یک رئیس جمهور خانم کدام جمهوری زیر را ترجیح می دهد؟
الف - جمهوری کمونیستی ب - جمهوری فمینیستی ج - هر جمهوری که کلاسش بیشتر باشه د - جمهوری کیلو چنده ! شوهر منیژه، سالی دوبار منیژه رو می بره دوبی اون وقت من ! صب تا شب باید بشینم کنج این خونه مملکت رو اداره کنم!!
2. نام نخست وزیر فقید پاکستان که چند وقت پیش به قتل رسید. .........بوتو
الف - بی نظیر بوتو ب - کم نظیر بوتو ج - یه دختر دارم تا نداره بوتو د - بابا همه جا ریخته !! بوتو 3. کدام گزینه زیر را مسبب اصلی ترور خانم بوتو می دانید؟!! الف - گزینه ب ب - گزینه جیم ج - گزینه دال د - علی دایی!!
4. موفق ترین زن در عرصه سیاست را چه کسی می دانید؟
الف - آنجلا مرکل ب - کاندولیزا رایس ج - مارگارت تاچر د - یانگوم راهنمایی: گزینه های الف و ب و ج درست نمی باشد.
5. فمنیست چیست؟
الف - کلاً چیز خوبی است ب - کلاً چیز خوبی نیست ج - توهم است د - یه چیز تو مایه های زن ذلیلی است !! و - همون چیزیه که بعضی از عناصر بچه قرتی اسمش رو می ذارن عشق! ه - نام نوعی درخت گلابی است که در جنگل های آمازون رشد می کند. 6. نام دبیر سازمان سیاسی اجتماعی آزادی زن(مجمع وطن فروشان ایران). پروین .... الف - پروین کابلی ب - پروین لوس آنجلسی ج - پروین مزار شریفی د - پروین همه جای جهان سرای من است! 7. روزنامه نگار و خبرنگار زن ایرانی که یکی از ۳۰ زنی بود که با اعتراض مدنی جلوی در غربی ورزشگاه آزادی، در اواخر نیمه اول، توانست مسابقه ایران - بحرین در چارچوب رقابت های مقدماتی جام جهانی 2006 را را از نزدیک ببینند. الف - به دلیل طولانی شدن سوال از ارائه گزینه الف معذوریم! ب - پرستو دو کوهکی ج - کفتر چاهی دو کوهکی د - عقاب تیز پرواز دو کوهکی و - پیلا پیلا دو کوهکی ه - خب مگه مجبورین برین آزادی! پاشین برین نیوکمپ بدون این که علاف شین کل بازی رو ببینین! تازه اونم بازی بارسلونو نه ایران بحرینو ! 8. زن ایرانی که سومین زن مسلمان است که جایزه صلح نوبل را برده است.(کلا باش حال نمی کنم زنیکه عنتر!) الف - شیرین عبادی ب - ترش عبادی ج - تلخ عبادی د - گزینه الف و ب و - همه موارد فوق صحیح است ه - نخیر هیچ کدوم صحیح نیست. ی - کلیه گزینه های فوق با هم درگیرند! 9. نام دیگر گاز های بی اثر مثل هلیم و نئون؟ گازهای ... ( سوال سیاسیو باش !!) الف - سر به زیر ب - نجیب ج - با وقار د - کلاً بچه خوبیه! 10. به دلیل بی ربط بودن سوال فوق این سوال پلمپ می گردد !! الف - ..... ب - ........ ج - ......... د - علی دایی! 11. سن قانونی زنان برای کاندیدا شدن برای انتخابات ریاست جمهوری؟ الف - 30 سال ب - 35 سال ج - 40 سال د - از آن جایی که سن خانم ها از 25 بالاتر نمی رود . خانم ها نمی توانند اصلاً کاندیدا شوند.
داوطلبان عزیز وقت پاسخگویی به سوالات به پایان رسیده است! لطفاً با زبان خوش پاسخنامه های خود را بالا بگیرید. ضمناً نتیجه آزمون از نیم ساعت پیش بر روی سایت سازمان سنجش قرار گرفته است!! داوطلبان عزیز می توانند با مراجعه به سایت از رد صلاحیت شدن خود مطمئن گردند.
۱- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن.۳- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن.
دخترها:
۱- با ماشین میرن دم بانک.۲- در آینه آرایششون رو چک میکنن.۳- به خودشون عطر میزنن.۴- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.۵- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.۶- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.۷- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.۸- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.۹- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.۱۰- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.۱۱- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.۱۲- کارت رو وارد دستگاه میکنن.۱۳- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.۱۴- کد رمز رو وارد میکنن.۱۵- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.۱۶- کنسل میکنن.۱۷- دوباره کد رمز رو میزنن.۱۸- کنسل میکنن.۱۹- دوست پسرشون رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه.۲۰- مبلغ درخواستی رو میزنن.۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده.۲۲- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.۲۳- دستگاه ارور (خطا) میده.۲۴- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.۲۵- انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن.۲۶- پول رو میگیرن.۲۷- برمیگردن به ماشین.۲۸- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.۲۹- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.۳۰- استارت میزنن.۳۱- پنجاه متر میرن جلو.۳۲- ماشین رو نگه میدارن.۳۳- دوباره برمیگردن جلوی بانک.۳۴- از ماشین پیاده میشن.۳۵- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمیذارن واسه آدم)۳۶- سوار ماشین میشن.۳۷- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.۳۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن.۳۹- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.۴۰- میندازن توی خیابون اشتباه.۴۱- برمیگردن.۴۲- میندازن توی خیابون درست.۴۳- پنج کیلومتر میرن جلو.
۴۴- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا انقدر یواش میره)
عجب دورانی شده !! مثل اینکه همه از دست این دخترا دل پری دارن . حتی خودشون هم و حالا قابل توجه پسرای عزیز میخوام روش های ضایع کردن دخترهارو بهتون آموزش بدم! البته بلا نسبت بعضی ها ٬ این موجودات خوش خط وخال ضایع خدایی هستن! یکی از چیزهایی که شما پسر ها روزانه باهاش سروکار دارید اینه که با ماشین رفتین بیرون دارین خیابون ها رو متر می کنید که ناگهان چشمتون به یکی از همین موجود فضایی ها می خوره (دخترهای امروزی طوری آرایش می کنن که از مریخ آمدن!) طوری هم نگاهتون می کنن که با نگاهشون می گن! آقای محترم میشه من رو سوار کنید - مخم رو هم 4 راه بعدی بزنید - 2 تا کوچه اون ورتر بهم پیش نهاده دوستی بدین! شما پسر ها در این مواقع اگه می خواهید موجود فضایی رو ضایع کنید باید این روش رو پیاده کنید: شما ماشین رو می زنید بقل که خانوم خانوما رو سوار کنید و اونم خدا خواسته با کله سوار ماشین میشه و شما هم مثل یک پسر جنتل من و با شخصیت به مسیره خودتون ادامه می دید و یک موزیک می گذارید احتمال زیاد به شما می گه چی آهنگ قشنگی! شما هم در جواب می گویید جدی؟ شما هم خوشتون میاد اونم برای اینکه دل شما رو یه نمور به دست باره میگه آره. شما هم در جواب میگین من اصلا خوشم نمی یاد و ضبط رو خاموش می کنید در مرحله اول اینجاست که میگن اونجای طرف داره می سوزه. حالا شما سر صحبت رو باز کنید اسم و شجره نامه طرف رو ازش بپرسید وقتی دیدین صحبت ها گل گرفت 4 راه بعدی دختر رو پیاده کنید کرایه ماشینم ازش بگیرید( طرف با این کار قهوه ای می شود )
این کار یکی از بهترین کارها برای ضایع کردن هستش. ولی اگه می خواهید همیشه دخترهارو ضایع کنید هرچی که اونها می گن شما مخالفش رو انجام بدین.
یک تلنگر کافی بود تا بشکنم
به هر حال ممنون از مشتت!
باران همیشه می بارد اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند
نامردیست ان همه اشک را به یک چشمک فروختن!
گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی به تو پیوستم ندانستم تو نامردی!
تو این دو روز زندگی,شبیه من فراوونه
یه لحظه چشماتو ببند,گذشتن از من اسونه!
جالب است که انسانها دو چشم دارند ولی با یک چشم به دیگران می نگرند
وجالتر اینکه انسانها یک چهره دارند اما دورویی می کنند!
من,تو=ما یادت هست؟ ولی تمام شد! حالا چی؟تو,او=شما من هم به سلامت
خدایا!
در انجماد نگاه های سرد این مردم دلم برای جهنمت تنگ شده!
حالم را پرسیدند,گفتم رو به راهم!نمی دانند رو به راهی هستم که تو رفته ای
فرهاد می دانست صد سال نمی تواند کوه را بکند فقط می خواست یک عمر اسمش را با شیرین بیاورند!
من در میان مردمی هستم که باورشان نمی شود تنهایم می گویند خوش به حالت که خوشحالی نمی دانند دلیل شاد بودنم باج به انهاست برای دوست داشتن من!
نبودن هایت انقدر زیاد شده اند که هر رهگذری را شبیه تو می بینم
نمی دانم غریبه ها تو شده اند
یا تو غریبه؟!
زن که باشی!
عاشق شوی.چشم سفید خطابت می کنند!
راست می گویند
چشمانم سفید شد به جاده هایی که
تو!
مسافر هیچکدامشان نبودی!
کاش توی زندگی هم مثل فوتبال
وقتی می خوردی زمین واز درد به خودت می پیچیدی
یه داور می امد از ادم می پرسید:می تونی ادامه بدی؟
تو هم می گفتی نه,باید برم بیرون!
روزهایم گذشت اما روزگار از من نگذشت!
اما من از روزها و روزگار گذشتم.بگذرید از من!
در غروب سخت دنیا یاد باران می کنم
در کویر خشک سوزان رقص باران می کنم
زندگی مرگ است و مرگ هم زندگی
پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگی
گاهی اوقات بی قانونی;
عجیب بی داد می کنددر عاشقی...
یکی دور می زند
اما دیگری جریمه می شود
و تاوان می دهد
خنده دار است نه؟؟
که تو هی مرا دور بزنی
من دلم را خوش کنم که در محاصره ی توام
می گویند شاد بنویس
نوشته هایت درد دارند!!
و من یاد مردی می افتم
که با کمانچه اش
گوشه ی خیابان شاد میزد
اما چشمهایش خیس بود
زندگی مثل پیا نو است,دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها,اما زمانی می تونی اهنگ قشنگی بنوازی که دکمه های سفید و سیاه ا با هم فشار بدهی
زندگی مثل یک شهر حصار شده است کسانی که داخل ان هستند می خواهند بیایند بیرون اما نمی توانند کسانی که بیرون هستند می خواهند بروند داخل اما نمی توانند
اون لحظه که گفتی یکی بهتر از تو رو پیدا کردم
یاد اون روزایی افتادم که به صدتا بهتر از تو
می گفتم من بهترینو دارم
.
.
.
به من می گفت:انقدر دوستت دارم که اگه بیمیری...میمیرم..
باورم نمی شد...فقط یک امتحان ساده گفتم:بمیر
سالهاست در تنهایی پژمرده ام کاش امتحانش نمی کردم
.
.
.
عشق مثل اب میمونه می تونی اونو تو دستت قایمش کنی
اخرش یه روز دست تو باز می کنی میبینی نیست
قطره قطره چکید بی اینکه تو بفهمی اما دستت پر از خاطرست...
.
.
.
ازم پرسید منو بیشتر دوست داری یا زندگیتو؟خب منم راستشو گفتم
گفتم :زندگیمو!نپرسید چرا فقط گریه کرد و رفت اما نمی دونست
که اون خودش زندگیمه
.
.
.
ازم پرسید به خاطر کی زنده هستی؟با اینکه دوست داشتم داد
بزنم به خاطر تو بهش گفتم:به خاطر هیچ کس
پرسید:پس به خاطر چی زنده هستی؟
با اینکه دلم داد می زد به خاطر دل تو با یه بغض غمگین گفتم به خاطر هیچی
ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟
در حالی که چشماش پر اشک بود گفت به خاطر کسی که به خاطر هیچ زندست
.
.
.
شبی خواب دیدم با خدا دارم کنار ساحل قدم میزنم رد پای هر دو ی ما کنار ساحل بود وقتی برکشتم به گذشته نگاه کردم دیدم در موقع سختی تنها یک ردپا کنار ساحل است
پس رو به خدا گله کردم و گفتم:خدایا چرا موقع سختی مرا تنها گذاشتی؟ خدا لبخندی زد و گفت:فرزندم در ان موقع تو بر دوش من بودی
من پسر بزرگی هستم،..... آنقدر بزرگ ...که وقتی قلبم را شکست، گریه نکردم.
من پسر کوچکی هستم،..... آنقدر کوچک... که وقتی غرورم را شکست،.... شکایت نکردم.
امّا من انسان دلسوزی هستم،.... آنقدر که دلم برایش میسوزد ....وقتی او را با کسی میبینم، که لیاقت عشق اش را ندارد
گفتمش: دل میخری؟! پرسید چند؟!
گفتمش: دل مال تو، تنها بخند.
خنده کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود
لعنت به مستراحی که برچسب قرمز و آبی شیرش برعکس خورده باشد. لعنت به مستراحی که سوسک ها بدون اطلاع و هماهنگی سرشان را از چاه بیرون بیاورند. لعنت به مستراحی که مرکز کانونی تحدّب کاسه اش روی صورت آدم باشد. لعنت به مستراحی که قبل از نشستن کسی درش را بزند. لعنت به مستراحی که آبش برود و آفتابه اش خالی باشد. لعنت به مستراحی که پشت درش نوشته باشند: «لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان ب... .» لعنت به مستراحی که صدا را 56 مرتبه اکو کند. لعنت به مستراحی که شیلنگش از هفت جا سوراخ شده باشد. لعنت به مستراحی که سر شیلنگش همیشه توی چاهش افتاده باشد. لعنت به مستراحی که فاصله کاسه اش از دیوار پشتی فقط یک سانت باشد. لعنت به مستراحی که فشار شیر آبش مثل شیر سماور است. لعنت به مستراحی که بدون آن بنی بشر هیچ چی نیست.
راههای اذیت کردن دوست دخترها. پسرا اینا رو حفظ کنید و در مواقع نیاز به کار ببندید.
- هروقت به موبایل شما زنگ زد و مشغول تعریف کردن وقایع روزانه اش بود(که معمولا این کار را با افزایش شاخ و برگ و با آب و تاب دادن به آن انجام میدهد) صحبت هایش را قطع کرده و اعلام نمایید که پشت خطی دارید و لطف کند و 1 ساعت دیگر تماس بگیرد !
- هر وقت خواستید وی را سوار ماشین کنید با استفاده از عطر زنانه مادر و یا خواهر محترمتان فضای ماشین را عطر آگین کنید و هنگامی که ازتان پرسید این بوی چیست شروع به تناقض گویی کنید تا تصور کند رقیب دارد!(مسلماً این عمل بسیار غیر انسانی است و تنها در صورتی این کار را انجام دهید که مطمئن شوید بعد ها ناحیه ای از وجود شما به نام وجدان شروع به خارش و درد نخواهد کرد)
- دائماً اسم وی را اشتباهی صدا کنید (مثلاً اگر اسمش سارا است او را شیما صدا بزنید تا هر گونه امکان اشتباه اعم از لپی و ... به ذهنش خطور نکند و به شک بیفتد که رقیب دارد).اگر هم پرسید شیما کیست بگویید دوست دختر قبلی ام که تیریپی لاو گونه با او داشتم !
- مدام به طرز لباس پوشیدن وی گیر دهید .مثال:
شما- این چه شلواریه؟چرا اینقدر کوتاهه؟مگه بابات پول نداره واست شلوار بخره؟
دوست دخترتان: کجای شلوار من کوتاهه ؟تا سر قوزک پام اومده!
شما- بد تر!این چه وضع لباش پوشیدنه؟چرا مثل قرون وسطی تیپ میزنی؟الان همه شلوار کوتاه میپوشند تو چرا مثل زنای 70 ساله لباس پوشیدی؟!؟!؟!
(البته لازم به ذکر است که زنان 70 ساله در صورتی که در قید حیات باشند هرگز شلوار نمی پوشند و به دلیل کهولت سن و نزدیک بودن به زمان فسیل شدن فقط دامن می پوشند.دلیلش رو هر وقت 70 ساله شدید می فهمید!)
- از یک هفته قبل از تولد تا یک هفته بعد از تولدش مفقود الاثر شوید و در دسترس نباشید و هنگامی هم که از شما درخواست هدیه نمود به وی بفرمایید:مگه من و تو واسه هدیه دوست شدیم؟مهم اینه که قلبامون پیش همدیگه باشه که هست!(لازم به ذکر است در سایر اعیاد سال از قبیل ولنتاین، سالگرد دوستی،روز عید نوروز و .... نیز همین عمل را انجام دهید)
- هنگامی که با او قرار دارید یک پاکت مگنا(Magna) گازوییلی خریداری نموده و مانند اگزوز ماشین دائماً از خودتان دود متصاعد کنید در ضمن دود تهوع آور سیگارتان را نیز مرتباً به سمت وی حواله دهید
- هر وقت با او بیرون میروید مانند انسانهای چشم چران مدام به لنگ و پاچه دختران مردم نگاه بیفکنید
- هنگامی که دوستش را با خودش سر قرار آورد کانون توجهاتتان به سمت دوستش باشد و قبل از خداحافظی از دوستش بخواهید شماره اش را به شما بدهد!
- و اگر می خواهید شورش را در آورید و حسابی سکه یه پولش کنید با یکی دیگر از دوست دختر هایتان(که مطمئناً همه پسر ها برای روز مبادا چنین چیز هایی دارند) به جایی بروید که مطمئنید وی و چند تا از دوستان صمیمی اش(که البته شما را هم میشناسند) آنجا حضور دارند!
- نکته: دختر خانم ها معمولاً به دلیل وجود خصلتی به نام حسودی جلوی دوستان صمیمی خود پز دوست پسر هاشون را میدهند حال تصور کنید که یک دختری وقتی که پیش دوستان صمیمی اش میباشد - در حالیکه مشغول تعریف دادن از دوست پسرش- ناگهان دوست پسرش را مشاهده کند که دست در دست دختری دیگر از آن ناحیه رد میشوند(این یکی خیلی حال میده حتما امتحان کنید )
بعد وقتی باهاش تو پارک قدم می زنید اس ام اس هاتون رو چک کنید و به دختر جماعت نگاه کنید. ( سعی کنید درست جلوی چشم دوستتون این کار را بکنید )
وقتی پیش دوستتونید اونیکی دخترا رو نشون بدید و بگید مثلا: عجب مانتوی باحالی پوشیده
- تو ماشین که هستین و دوستتون در حال گوش دادن به موزیک مورد علاقه شون هستند بزنید به یه اثر زیبا از دکتر شجریان گوش کنید
- وقتی در کافی شاپ در حال صرف انواع نوشیدنی و ... هستید بی کلاس ترین نوشیدنی مثل چایی را سفارش بدهید
- وقتی قراره با هم به مهمونی یا ... برید از درویشانه ترین لباسهایتان استفاده کنید تا آنتی کلاس عمل کرده باشید
نتیجه اخلاقی = کلا بی کلاس باشین تا راحت باشین
- همیشه دوست دخترتون رو با اسم دوست دختر قبلیتون که اونم میشناسه صدا کنید و (بعد معذرت بخواهید)
- وقتی از جایی که با هم چیزی خوردید و شما حساب کردید بیرون اومدید بگید:اصلا ارزش نداشت و فقط پولتون رو دور ریختید.
- آخر نامه ها مثله این تازه به دوران رسیده ها زرت و زورت ننویسید (دوستت دارم)
- ولنتاین مسافرت باشید.
- همیشه یک شاخه گل بهترین هدیه هست.
- وقتی موهاش بلنده بهش بگید کوتاه کنه و اگر کوتاه کرد بگید: الان فهمبدم هیچ مدل مویی بهت نمیاد. بلند که بود قشنگتر بود.
- به بهانه ی ترافیک 33دقیقه و 14ثانیه دیر برید سر قرار.دانشمندان در آخرین تحقیقات خود ثابت کرده اند که اگر دیرتر از این زمان بروید خوشگل مورد نظر (آی کیو همون دختره دیگه) محل را ترک خواهد کرد و اگر زود تر بروید پررو میشود.
- فقط از رنگ صورتی بدتون میاد (مورد استفاده در 99/99درصد از مواقع)
- از مزه ی رژ لب چندشتون میشه (وا!!!!!!!!!)
این ها همش امتحان شده است. فقط یه کم دوست دختر خودتون رو بسنجید چون به شخصه خود من چندین بار مورد ضرب و شتم قرار گرفته ام. باید بگم که هیچ مسیولیتی هم نمیپذیرم. ولی اگه دوست دخترتون یه خورده پررو شد حتما از این روش ها استفاده کنید.