یه بار مجبور شدم برم یه مجلس ختمی که مسجدش صندلی نداشت موقعی رسیدم که روضه خون داشت خودشو میکشت. همون موقع یه نفر از کنار دیوار بلند شد و من جاشو گرفتم و تکیه دادم یه لحظه دنیا دور سرم چرخید و سقف مسجد اومد جلوی نظرم و صدای خنده رفت هوا! دیوار نبود. برزنت بود تو زنونه فرود اومده بودم!
تو دوران دانشگاه با بعضی از بچه ها بد جور تیریپ مرام و معرفت داشتیم و هی تعارف به هم تیکه پاره میکردیم.مثلاً دوستم رد میشد میگفت غلامم…… منم میگفتم خاک پاتم و این حرفا.این قضیه هی بالا گرفت و تیکه ها دیگه از حد خارج شده بود که من دیگه به انتها رسوندمش.از پنجره کلاس داشتم محوطه رو نگاه میکردم که رفیقم حسن بین همه دخترا و پسرا داد زد: داش ایمان…..نوکر خر پدرتم…… منم هول شدم گفتم پدرم خودش خرته…..
یه بار رفته بودم خیابون یه پیراهن مردونه تن یه مانکن دیدم خیلی خوشگل بود دست زدم ببینم جنسش چیه یه دفعه مانکنه تکون خورد منم حالا جیغ نزن کی جیغ بزن.مانکن نبود که یه پسره جلو مغازه وایساده بود!!!
یک روز استاد میخواست برنامه نویسی فلش درس بده... منم که حوصله این بچه بازیارو ندارم، رفتم یه فیلم باز کردم... یهو دیدم موسم خودش تکون خورد و رفت فیلمو بست! فهمیدم که مهندسمون از یه اتاق دیگه داره کامپیوتر منو میبینه و کنترل میکنه.... دوباره فیلمو رو باز کردم... دیدم دوباره بست و رفت برنامه فلش رو باز کرد و قلموش رو انتخاب کرد و رو صفحه نوشت: فلش کار کن! منم با یه رنگ دیگه زیرش نوشتم: دهنتو ببند! بعدش سریع جامو با دوستم عوض کردم... دوستمم که از همه جا بی خبر بود نشست جای من. بعدش یهو مهندس اومد تو کلاس و دوستمو برد بیرون...
یه نفر زنگ زد رو گوشیم با یه لحن حق به جانبی گفت شما؟ منم هول شدم گفتم ببخشید اشتباه گرفتم