تاریخ درد و ماتم است تقویم کهنه روی میز
هر برگ آن را پاره کن میان شعله ها بریز
باید قلم گرفت به دست تقویم تازه ای نوشت
باید که تن نداد ورفت به جستجوی سرنوشت
هر برگ این تقویم درد روز دورغ و شیون است
تاریخ ما حضور ما در دست تو دست من است
برما هر آنچه که گذشت تاریخ ما نبود و نیست
آغاز ما عمر زمین با خلقت دنیا یکیست
تا کی به فکر معجزه در انتظار حادثه
سوار سرنوشت تویی پشت قبار حادثه
تا کی به ظلمت گم شدن جادو شدن زانو زدن
خدا ندارد اهتیاج به نذر تو به ناز من
تقویم درد و تفرقه مارا به عصر سنگ برد
این قوم در خود گم شده از ذات خود شکست خورد
این کهنه تقوقم غریب تکرار تاریخ عزاست
بی ابتدا و انتهاست نگو که شرح حال ماست
بایدجهان را تازه دید رفت و به فرداها رسید
برای یک آغاز نو نباید انتظار کشید
به اعتماد دست هم باید گرفت از نو قلم
دباره خط زد و نوشت از ابتدا قدم قدم
تاریخ مرگ و ماتم است این کهنه تقویم غم است
بی ترس دوزخ یا بهشت از زندگی باید نوشت